تو محل ما زینت خانم و صغری خانم با نوه هاشون ا.. اکبر میگفتن ، بنده خداها 5 نفری میخواستن جور (پونصد هزار نفر) تمام اهالی محل و بکشن. از زینت خانم پرسیدم بچه ها رو چجوری راضی کردی ا.. اکبر بگن گفت واسه فردا قول دادم ساندیس بخرم براشون، گفتم خوب اون که فردا رایگانه ، گفت نه بابا کجاش رایگانه من واسه این ساندیسها شرافتم و حراج کردم بعد تو میگی رایگانه ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر