درگذشته های بسیار دور ،وقتی انسان های خردمندی درباره سرنوشت بشر می اندیشیدند،راهی را که به نظرشان برای سلامت وسعادت جامعه مفید وموثر بود،در قالب دین ومذهب به مردم ارائه میکردند
.راه انتخابی آنها که همراه با ادعای پیغمبری بود به جز در موارد معدود ودر زمان های محدود ،آثار مثبتی نداشت وبه عکس باعث ایجاد مصائب ومشکلات متعدد بعدی برای نوع بشر می شد.پیغمبران خیرخواه نیز مردم را به تعمق وتفکر ودرست آئینشان دعوت می کردند تا مردم با چشم باز وآگاهی کامل شریعت آنان را بپذیرند.انهایی که با قهر وخشونت آئین خود را رواج داده اند،کسانی بوده اند که فلسفه آئینشان مورد تایید طبیعی مردم نبوده است.
انسان بنا به مقتضیاتی مانند سایر موجودات حیات پیدا کرده وبه دنبال آن ،تحت شرایط خاص نوع خود ،دارای عقل وشعور وفهم ودرک شده وبرای راه بردن زندگیش وجدا کردن سرنوشت نوع خود از دیگر موجودات ،دست به تدبیر وابتکاراتی زده وراه هایی را برگزیده که بتواند علاوه بر زنده ماندن به زندگی خود تنوع بخشد.در مسیر این تلاش ،کارش به اندیشیدن ودرطی اندیشیدن ،پایش به تخیلات کشیده شده است و درنتیجه برای خود خالقی ((آفریده ))است تا بتواند بر مبنای فلسفه وجودی او راهی برای زندگی جاودانه که آرزویش را دارد،دست وپا کند.
خدایان ،آفریده های انسان هستند به همین علت است که از بدو پیدایش اندیشه ،انسان ها هزاران خدا آفریده اند وهریک از این خدایان نیز زمانی کوتاه یا دراز برای عده ای خدایی کرده وبعد جای خود را به خدایان دیگر سپرده واز صحنه بیرون رفته اند.
بشر از آغاز اندیشیدن ،همیشه خدا داشته است،چه به صورت مادی ،یعنی بت وصنم وسنگ وحیوان وحشره وغیر آن وچه به صورت غیر مادی(ذهنی)،مانند خدایانی که به چشم دیده نمی شوند.تعداد این خدایان وایمان دراز مدت واستوار مردم به آنان وبعد خارج شدنشان از باورهای مردم ،بهترین دلیل بر اینست که این خدایان ساخته وپرداخته ذهن خود انسان ها هستند.یعنی انسان است که هر موقع بخواهد خدا می سازد وهروقت هوس کند خدای ساخته خود را میشکند وباز به جایش خدای دیگری می آفریند،زیرا پندار اکثر انسان ها اینست که بدون خدا نمی تواند زندگی کنند!
مگر نه اینکه از ظهور زرتشت وبودا وموسی وعیسی ومحمد هزاران سال گذشته است؟با این حال ،می بینم که هنوز جماعی با دستاویز قرار دادن آنها انسان ها را به دنبال خود می کشند وبه امر ونهی می پردازند وتنها به خاطر سرکیسه کردن مردم دست از سر این پیغمبران عهد کهن وادیان دوران قبل از بلوغ فکری بشر بر نمی دارند.
اگرهم قبول کنیم که زرتشت وبودا ومانی وموسی وعیسی ومحمد وهمه پیغمبران ،انسان های پاک ومنزه ودرفکر سعادت ونیک بختی انسان ها بوده اند!اما از زمان آنها،هزاران سال گذشته وهزاران درد بی درمان روزگاران این پیغمبران ،امروزه به کمک فکر متحول انسان ها درمان شده است. مشکلاتی که نه با عقل وفهم ودرک این پیغمبران قابل حل بوده ونه خدای آنها با تمام صفات عالی خود توانایی برطرف کردنشان را داشته است.
برگرفته از کتاب کمدی الهی نوشته دکتر معین زاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر