اواخر سال 1339 در محضر علامه طباطبائی در بحثی پیرامون ارواح شرکت داشتم. در اواسط جلسه علامه از جمعیت حاضر پرسیدند "چند نفر از شما به روح اعتقاد دارد؟" تقریبا تمام جمعیت دستشان را بلند کردند. علامه مجددا سوال کردند "چند نفر از شما روح دیده اند؟" اینبار تعداد انگشت شماری دست خود را بلند کردند. علامه خوشحال شدند و پرسیدند "چند نفر از شما با روح صحبت کرده است؟" اینبار فقط آیت الله جنتی دستشان را بلند کردند. با اشاره علامه ایشان توضیح دادند که در کشتی با روح صحبت کرده اند. علامه با تعجب پرسید "آیا تا به حال روح را لمس هم کرده ای؟" آیت الله جنتی پاسخ دادند "بله معمولا شبها توی کشتی ، من را روی شکم میخواباند و پشتم را ماساژ میداد" علامه در حالیکه چشمهایشان از تعجب گرد شده بود از آیت الله جنتی خواهش کرد که به جلوی تریبون تشریف بیاورند و ماجرای خودشان را برای جمع حاضر تعریف کنند. آیت الله جنتی با قدمهای استوار به سمت تریبون آمدند. وقتی به جلوی تریبون رسیدند، علامه از ایشان پرسید "میتوانید برای جمع حاضر توضیح بدهید که از چه موقع شروع به دیدن ارواح کردید؟" آیت الله جنتی با نگاه متعجب رو به علامه کرد و پرسید "روح؟؟!" علامه فرمودند "بله روح! همان روحی که در موردش صحبت میکردید" آیت الله جنتی گفتند "ببخشید من عقب سالن نشسته بودم صدای شما را درست نشنیدم و فکر کردم که شما گفتید نوح!!، شرمنده شما، من تا حالا روح ندیده ام" نقل است که بعد از آن جلسه کذائی ساواک دستور منع تعقیب آیت الله را صادر کرد و ایشان در پناه حق و دعای خیر نوح سالیان سال به سلامت زیستند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر