۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

سوال دختر بچه ای از پدرش در حین تماشای یک سریال ایرانی

سوال دختر بچه ای از پدرش در حین تماشای یک سریال ایرانی
«بابا جون؟»

«جونم بابا جون؟»

«اين خانمه چرا با مانتو خوابيده؟»

«خب... خب... خب حتما اين*جوري راحت*تره دخترم.»

«يعني با لباس راحتي سختشه؟»

«آره ديگه، بعضي*ها با لباس راحتي سختشونه!»

«پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتي؟»

«.......هيس بابايي، دارم فيلم مي*بينم.»

« باباجون، كم آوردي؟!»

«نه عزيزم، من كم بيارم؟ اصلا هر سوالي داري بپرس تا جواب بدم.»

«خب راستشو بگو چرا اين خانمه با مانتو خوابيده بود.»

«چون خانم خوبيه و حجابشو رعايت مي*كنه.»

«آهان، پس يعني مامان من خانم بديه؟»


«نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبيه.»

پس چرا بدون مانتو مي*خوابه؟»

«خب مامانت اين*جوري راحت*تره.»

«اون آقاهه هم چون مي*خواسته حجابشو رعايت كنه با كت و شلوار خوابيده بود؟»


«نه عزيزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد.»

«پس چرا خانمش كه خيلي هم خانم خوبيه بهش كمك نكرد لباسشو در بياره؟!»

«چون مي*خواست شوهرش روي پاهاي خودش بايسته.»

«واسه همينه كه شما نمي*تونيد روي پاهاي خودتون بايستيد؟»

«عزيزم مگه تو فردا مدرسه نداري؟»

«داري مي*پيچوني؟»

«نه قربونت برم عزيزم، اما يه بچه خوب كه وسط فيلم اين*قدر سوال نمي*پرسه؛ باشه عسل بابا؟»

«اما من هنوز قانع نشدم.»

«توي اين يك مورد به مامانت رفتي؛ خب بپرس عزيزم.»

«چرا باباها توي تلويزيون هميشه روي مبل مي*خوابن؟»

«واسه اينكه تخت*خوابشون كوچيكه، دو نفري جا نمي*شن.»

«خب چرا يه تخت بزرگتر نمي*خرن؟»

«لابد پول ندارن ديگه.»

«پس چرا اينا دوتا ماشين دارن، ما ماشين نداريم؟»

«چون ماشين باعث آلودگي هوا مي*شه، ما نخريديم عزيزم.»

«آهان،
يعني آدما نمي*تونن هم*زمان دوتا كار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و
خانومه كه حجابشون رو رعايت مي*كنن، باعث آلودگي هوا مي*شن، شما و مامان
كه باعث آلودگي هوا نمي*شين حجابتون رو رعايت نمي*كنين؛ درست گفتم بابايي؟»

«آره دخترم، اصلا همين چيزيه كه تو مي*گي، حالا مي*شه من فيلم ببينم؟»

«باشه،
ببين بابايي اما تحت تاثير اين فيلم*ها قرار نگيري بري ماشين بخري*ها، به
جاش برو به مامان ياد بده حجابشو موقع خواب رعايت كنه كه تو اين*قدر موقع
جواب دادن به سوالاتم خج------------------- نكشي!»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر